هم موسیقی و هم یوگا، به نیروهای حیاتی ما مربوط میشوند. ضربان قلب، گردش خون، تنفس، و حرارت طبیعی بدن، از جمله ی نیروهای حیاتی هستند که بدون آگاهی و اراده ی ما، تا زنده ایم، جریان دارند. ولی اگر نسبت به این نیروهای حیاتی، آگاهی و هشیاری داشته باشیم و با تغذیه ی سالم، ورزش و کار و تمرین، به آنها یاری برسانیم، می توانیم آرامش جسم و ذهن را به دست بیاوریم.
هنگامی که در هیاهوی شهر و در غوغای سر وصداهای متفرقه، ترانه ای را در ذهن خود آگاهانه مرور می کنید، غریزه ی موسیقی، ترانه را فقط برای شما می‌خواند و می نوازد و فقط شما هستید که در سکوت، آن را می شنوید. دیگران، ترانه ی شما را نمی شنوند، مگر شما بخواهید آن را به اشتراک بگذارید و به دیگران هدیه کنید.
هنگامی که کنسرت درونی، در ذهن شما به پایان برسد و ترانه به خوبی و کمال، اجرا شود، شما آرامش یافته اید، که پاداش تمرکز شما و حاصل هشیاری و آگاهی شما به درون، و توجه به نیروهای حیاتی خودتان است.
هنگامی که آن ترانه را، که فقط درون ذهن شما وجود داشته، به بیرون منتقل می کنید، یعنی با ابزار موسیقی، با حنجره یا با ساز خود، آن را می نوازید، صیقل میدهید، کاملتر می کنید، و با آرامش و تمرکز، در برابر شنوندگان اجرا می نمایید، آنها را در نیروهای حیاتی خود شریک کرده اید. شما نه تنها ترانه ی خود را به آنها منتقل می کنید، بلکه ریتم و نوسان و موج مورد نظر خود را و همراه آن، تمرکز و آرامش و توجه و هشیاری خود را به آنها هدیه می دهید.
بدون تکنیک خوب، نمی توان صدای خوب تولید کرد. و تکنیک خوب نیز، علاوه بر آموزش و تمرین، به آرامش و خونسردی نیاز دارد.
اضطراب، نگرانی، دلواپسی، دلشوره، ترس، واهمه، عصبانیت و عصبیت و.. . فقط چند مورد از هیجانهای منفی هستند که مسئول تنش ها و خستگی های انباشت شده در طول روز به شمار می آیند: چشمها می سوزند، شانه ها خسته و گرفته ومنقبض اند، گردن، سفت و خشک میشود، معده و روده ها دچار درد و ناراحتی اند، پاها به استراحت نیاز دارند. . .
کیست که یکی یا چندین درد از این دردها را نشناسد؟
هیچ کدام از این دردها، بدون درمان نیستند. می توان از این دردها و ناراحتی ها رها و آسوده شد.